باز بهار می کشد زندگی از بهار من
مجلس و بزم می نهد تا شکند خمار من
من دل پر دلان بدم ، قوت صابران بدم
برد هوای دلبری ، هم دل و هم قرار من
تند نمود عشق او ، تیز شدم ز تندی اش
گفت برو ندیده ای ، تیزی ذوالفقار من
از قدم درشت او نرم شده است گردنم
تا چه کشد دگر زاو گردن نرم سار من
روح گریخت پیش تو از تن هم چو دوزخم
شرم بریخت پیش تو دیده شرمسار من
# مولانا
عاشقانه های من و خانمم ...برچسب : نویسنده : 3love-forever20155 بازدید : 473